داستان دخترک تنها
آسمان بغضی در دل داشت ،هوایش سرشار از غمی نهفته بود .
دخترک با سازش به درختی تکیه زد و آسمان را نظاره کرد.
برگی از شاخه افتاد ،پریشانی موهایش نوید نواختن گریه و باریدن اشکهای آسمان بود .
بادی می وزید ،برگها می باریدند، پاییز یعنی :
افروختن آتش عشق در سکوتی غم آلود آرشه ی سازش موهایش بود.
جعبه ی طنینش اندوه می سرود ،خاطرش پر کشید و ساز را برای پرواز نوایش برداشت ،
شروع کرد و نواخت باد با نوای ساز می وزید و شاخه ها می رقصیندند .
آسمان ابری شد ،رعدی آمد و برقی در چشمانش موج زد .
دخترک می نواخت بزم سکوت پاییزی در عصری غمگین با یادی تلخ آسمان بغضش ترکید و گریست،
چشمان دخترک رقص آرشه را با هنر دستانش نظاره میکرد و می بارید .
چه هوایی بود ،سکوت پاییز شکست و نوای عشق پر گشود .
به سوی وصال یار آسمان سبک و شاخه ها خوش بودند .
دل دخترک را غمی تلخ مهمان بود .
دخترک تنهایی را می نواخت به یاد تنهاییش ولی افسوس .................
نظرات شما عزیزان:
◤♥◥مــــــــــــــــــــــ
بهم سر بزن خوشحال میشم
لینکت کردم
موفق باشی
.gif)
.gif)
ایشالله سال ها کنارهم باشین
پاسخ:خواهش ایشالااااااااا اجی جونم
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
دمت گرم به مام سر بزن.مرسی
وبت عالییییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییی بید
اگه دوست وداشتی لینکم وکن اگه دوسم داری همیشه بیا بهم از ابزار وب برتر که توی وبمه رای وده تا وب برتر وشم خواهش میکنم
دوستت دارم بووووووووووووووووووووووس
.gif)
.gif)
.gif)

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.
ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
فکر تنهایی نباش تنهایی خودش تنهاست تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست.
صف مے کشــند دلتنگے هاے من...
چو دانه هاے تسبیح به نخ کشیــده شده
چقدر بگـردانم دانــه ها را
تا تـــو بیایے
در هــــر جغــــرافیـــایے کــــــه بـــــــاشم
\"جهــــــــــت هـــــــا\" تفاوتے نـــــــدارند
تمــــــــام دامنـــــــــــه هــــــــاے دلـــــــــــم
رو به سمت\"خنــــــــــده هـــــــاے \" توست ...
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست
زندگی چرخش این عقربه هاست
زندگی راز دل مادر من
زندگی پینه ی دست پدر است
زندگی مثل زمان در گذر…
واقعاخوشکله عالی مینویسی.
دوباره بهم سربزنیایادت نره.
فعلابابای.
ایــن روزهــا شــبــیــه شــیــشــه ی مــاشــیــن شــده ام...
خــرد و تــکــه تــکــه شــده ام...
امــا از هــم نــمــی پاشــــــــم...
ولــی شــکــســتــه ام...
بــاور کن...
پاسخ:چرا عزیییییییییییییییییییزم ؟؟؟؟؟ چی شده ؟؟؟؟؟ نبینم غصه دار باشییییییییییییییییییییییییییییا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آجی به منم سربزن
آجی راستی داستان جالبی بود.
پاسخ:سلام جون شیرینم منممممممممممممممم همینطور ،مرسیییی از نظرت بووووووووووووووووووس

التماس را توي چشمام ديد و رفت
با همه خوبيهام بي وفا
رنگ غم به زندگيم پاشيد و رفت
ديگه دل از همه دنيا سرده
کي ميگه گريه دواي درده
بعد از اون چشم من ديگه خواب نداره
بس که گريه کردم چشام آب نداره
هر چي من بگم باز تمومي نداره
از غم و غصه هام
که حساب نداره
چه کنم اي خدا با دل شکسته
چه کنم با دلي که ز خون نشسته